سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط تاسیانه در 93/12/22:: 7:56 عصر

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او راشنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است.
وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت :

" هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد..."


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط تاسیانه در 93/12/12:: 8:52 عصر

چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود.

 همه کس

یک کسی

هر کسی

هیچ کسی

کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.

سرانجام داستان این طوری شد هرکسی، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟

حالا ما جزء کدامش هستیم؟


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط تاسیانه در 93/10/28:: 9:23 عصر

پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان کاتولیک در جریان سفر خود به فیلیپین، وقتی ‌قصد سخنرانی در دانشگاه مانیل را داشت، در برابر سؤال سخت یک دختربچه قرار گرفت؛ پرسشی که باعث شد پاپ به جای قرائت متن سخنرانی از پیش آماده شده خود، به زبان اسپانیولی از بی‌جواب بودن سؤال گلیزل پالومار دوازده ساله ‌بگوید.

پس از آنکه یک دختربچه گریان از پاپ ‌پرسید: ‌چرا خداوند اجاره می‌دهد دختران کوچک به فحشا کشیده شوند؟، آن دختر بچه را که پدر و مادرش او را‌‌ رها کرده‌اند، در آغوش گرفت.

گلیزل پالومار دوازده ساله با چشمانی اشکبار از پاپ پرسید: کودکان زیادی به مواد مخدر و فحشا مبتلا می‌شوند. چرا خداوند اجازه می‌دهد این اتفاقات برای ما بیفتد؟ بچه‌ها که گناهی ندارند‌.

پاپ دختر بچه را در آغوش گرفت، ولی نتوانست به سخنرانی از قبل آماده شده خود به زبان انگلیسی بپردازد و در عوض به زبان اسپانیولی به پاسخ دادن به آن کودک ‌پرداخت.

پاپ که آشکارا تحت تأثیر قرار گرفته بود، گفت: این دختر سؤالی را مطرح کرده ‌که هیچ پاسخی برای آن نیست و او حتی قادر نبود ‌این سؤال را به خوبی مطرح کند و به گریه افتاد. این سئوال بزرگی برای همه ماست: برای چه کودکان باید رنج ببرند؟ چرا؟».

او در بخش دیگری از سخنانش گفت: تنها زمانی که بتوانیم برای این وضعیت ضجه بزنیم است که به پاسخ مورد نظر نزدیک شده ایم.

پاپ برای نشان دادن توجه خود به افرادی که در حاشیه جامعه قرار گرفته‌اند، اظهار داشت: شما را دعوت می‌کنم ‌هر کسی این سؤال را از خود بپرسد.وقتی کودکی گرسنه می‌بینم، در خیابان کودکی را می‌بینم که مواد مخدر مصرف می‌کند، کودکی بدون خانمان می‌بینم، کودکی‌‌ رها شده و کودکی که از او سوء‌استفاده شده می‌بینم، کودکی که جامعه از او به عنوان برده استفاده می‌کند، آیا من یاد گرفته‌ام گریه کنم و چگونه گریه کنم؟

البته شاید علمای دین ما (اگر)بتوانند به این سئوال پاسخ دهند...


کلمات کلیدی :